قنداق کردن
با اینکه عزیز دلم تقریبا هفتادو دو روزشه اما مجبورم شبا قنداقش کنم تا خوب بخوابه . اولش که مامانم پیشم بود و میخواست قنداقش کنه هی بهونه می اوردم و نمیذاشتم میگفتم گناه داره و دکتر میگه قنداق نکنید واز این حرفا ولی یه شب که دوستامون برای شام اومده بودند خونمون و مامانم هم هنوز پیشم بود علیرضا نا ارومی میکرد و خوابش می اومد هی خوابش میبرد و به یه دقیقه نمیرسید که بیدار میشد مامانم گفت بزار قنداقش کنم بخوابه منم که کار داشتم راضی شدم شاید باورتون نشه سر شب خوابید تا نزدیکای صبح بود که خودم بیدارش کرد تا شیر بخوره از اون موقع به بعد هر شب سعی میکنم بدون قنداق بخوابونمش ولی نمیخوابه دیگه عادت کرده به قنداق کردن و خوابش نمیبره ...